🎥 دانلود سریال Ginny & Georgia 2021 (جینی و جورجیا) دوبله فارسی بدون سانسور 📥

جینی دختر ۱۵ ساله ترش‌رو و جاه‌طلبی است که فکر می‌کند نسبت به مادر سی ساله‌ی خود یعنی جورجیا میلر، از بلوغ فکری بیشتری برخوردار است و به راحتی می‌تواند مسائل را درک کند. اتفاقات جالبی برای این مادر و دختر رخ می‌دهد...
داستان سریال Ginny & Georgia در خصوص دختری پانزده ساله به نام جینی می‌باشد. وی دختری عصبانی و جاه طلب به شمار می‌رود و فکر می‌کند که نسبت به مادر سی ساله‌ی خود یعنی جورجیا میلر، از بلوغ فکری بیشتری برخوردار است و به راحتی می‌تواند مسائل را درک کند. اتفاقات جالبی برای این مادر و دختر رخ می‌دهد و...
این سریال داستان جینی و جورجیا جینی میلر را دنبال می کند، جایی که دختر “۱۵ ساله” از “مادر ۳۰ ساله خود” از نظر فکری بالغ تر است …
جینی میلر، یک نوجوان پانزده ساله عصبانی، اغلب احساس می کند بالغ تر از مادر سی ساله اش، جورجیا میلر مقاومت ناپذیر و پویا.
جینی و جورجیا؛ سریالی در ژانر کمدی ساختهٔ سارا لمپرت است. این سریال داستان جینی و جورجیا میلر را دنبال می‌کند، جینی دختر پانزده ساله‌ای ست که فکر میکند از مادر ۳۰ ساله‌اش جورجیا، بالغ‌تر است، و جورجیا مادری که تصمیم می‌گیرد با دخترش جینی و پسرش آستین، در یک شهر نیوانگلند ساکن شود تا آنها زندگی بهتری نسبت به او داشته باشند...

جهت دانلود سریال Ginny & Georgia 2021 (جینی و جورجیا) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس چسبیده فارسی به پایین این صفحه مراجعه فرمایید.

من دروغ نخواهم گفت، من این نمایش را چند بار پشت سر گذاشتم که در پرتو این واقعیت بود که تقریباً چیزی در مورد چیستی آن نمی دانستم و هرگز درگیر تنش جوانی نبودم که درخشان تر از بزرگسالان باشد. -افرادی که در آنجا نگهبان هستند و توسط افراد قدیمی بازی می شوند. سپس، در آن نقطه، لحظه‌ای یک جریان خبری را شنیدم یا دیدم که TSwift یا طرفدارانش در این نمایش متوقف شده‌اند و باید آن را حذف کنند، بنابراین معمولاً ترجیح دادم آن را تماشا کنم. منظورم این است که یک نمایش چقدر وحشتناک است وقتی افراد هیچ کاری انجام دهند بر تلاش موثر برای پخش یک نمایش در پرتو یک سوپراستار که حال و هوای وحشتناکی دارد، بنابراین من با تماشای آن فروخته شدم.

من در قسمت 5 هستم و کاملاً به دام افتادم. ظاهراً خصمانه نیست و من هیچ صدایی در مورد TSwift نشنیده ام، با این حال هنوز زود است و صرف نظر از اینکه آنها انجام داده اند یا انجام داده اند، به آن شوخی می گویند و این روشی است که افراد با آن صحبت می کنند. شما به من اطلاع می دهید که بحث هایی که این شخصیت ها دارند همان چیزی نیست که در همه جا در خانه ها اتفاق می افتد؟

من این را دوست دارم، زیرا جورجیا، علیرغم این واقعیت که او فریبکار است، فرزندانش را دوست دارد و، با کمال تعجب، با این حال، رویکردهای او برای پرورش، به‌عنوان روشی که افراد باید بچه‌ها را بلند کنند، قطعی نیست، اما وقتی زندگی به شما لیمو می‌دهد، باید لیموناد، پای مرنگ لیمو، ژله لیمو را بفشارید. جذاب ترین چیز این است که علیرغم این واقعیت که جورجیا به طور مداوم مورد قضاوت قرار می گیرد، او به اندازه شلاق و ظروف به اندازه ای که افراد سعی می کنند به آنها بدهند، باهوش است. او می داند که قدرتش کجاست و چگونه می خواهد با خودش و خانواده رفتار کند. در رابطه با جینی، او باهوش است و با دو نژاد بودن شما درک می کنید که چگونه با او رفتار می شود (توجه داشته باشید برای سفیدپوستان به اندازه کافی سفید است، برای سیاه پوستان به اندازه کافی تیره نیست) مدام مورد قضاوت قرار می گیرد، اما شما نیز به همین ترتیب درک می کنید که چگونه مادرش آن را نمایندگی نمی کند. می بینید که حتی بچه های شرافتمند هم مثل بچه هایی که از هیچ به وجود می آیند، در همه جا خراب هستند. متوجه می‌شوید که سرپرستان چقدر می‌توانند بی‌اهمیت باشند و چگونه از دیدن فرزندان خود غفلت می‌کنند، تا زمانی که جوانی که در ظاهر مطابقت دارد و تصویر ایده‌آلی را ارائه می‌کند، واقعاً تمایل دارد به کاری که انجام می‌دهند فکر کند تا زمانی که متوجه شود. شما متوجه می شوید که همه چقدر غیرقابل اعتماد هستند و همانطور که ما پیشرفت می کنیم، بدون در نظر گرفتن اینکه شما زیرک، آموزش دیده، نژاد، فقیر هستید، هر چیزی که وب حتی زمین گیرترین افراد را از بین می برد.

این نمایش زندگی است و بله، برخی از چیزها در مقایسه با واقعیت بهتر از همه چیز پیش می‌آیند، اما این یک نمایش است، اما اساساً آن‌ها بر روی این موضوع تمرکز می‌کنند که چقدر استرس آور و دیوانه‌کننده در مورد اینکه چگونه کودکان توسط دیگران دیده می‌شوند، باعث مرگ بچه‌ها می‌شود و تا زمانی که تصویر بیرونی به ذهن کسی نمی‌رسد. زیبا می ماند چند نگهبان شایسته مانند الن وجود دارند، اما در واقعیت کنونی ما که فرزندان شما با بدبینی زیادی محاصره شده‌اند، می‌توانید دلیل اینکه الن اینقدر احساس ناامنی می‌کند را ببینید.

این یک نمایش خوب و مفید است. نکات جالبی است و شما را وادار می کند که دقیقاً فکر کنید که زندگی چقدر خوب است و دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم سخت است جوان بودن و پدر و مادر بودن بدون توجه به شرایط زندگی شما.

تماشای این نمایش دشوار نیست و به نوعی توجه شما را به خود جلب خواهد کرد. به تصویر کشیدن نوجوانان، بدون شک، بسیار ساده است که ببینیم این نمایش توسط افراد بالغ 30 سال و با تجربه بیشتر ساخته شده است. آنها روش خود را دارند که فکر می کنند جوانان چگونه به نظر می رسند، رفتار می کنند و صحبت می کنند، که دقیق نیست.

جینی با همسایه خود مارکوس ملاقات می کند که او از پنجره او عبور می کند. آنها اساساً در 5 دقیقه ابتدایی ملاقات با یکدیگر درگیر روابط جنسی می شوند. نمی‌دانم این همان کاری است که دانش‌آموزان نوجوان انجام می‌دهند یا نه، به سادگی از پنجره‌های خارجی‌ها عبور می‌کنند و به دام می‌افتند.

شکارچی، عزیز، ردیاب عزیز. چرا؟ او هیچ کمکی به خط داستانی نکرد. او، اول از همه، حرکت کرد، نه، شبیه به قدم او از طریق گذرگاهی مملو از دانش‌آموزان حرکت کرد. علاوه بر این، همه فکر می‌کنند که جالب است؟ او علاوه بر این یک بار خواند. خداروشکر، وقتی جینی و ردیاب دور هم جمع شدند، بر سر اینکه چه کسی بیشتر مورد ظلم و ستم قرار می گیرد یا می تواند دیگری را بیشتر تحت فشار قرار دهد، دعوا کردند. نه نه نه. او به سادگی نگرانی های خود را پوشش می دهد و موارد جدید را کشف می کند. او دروغ می گوید، تقلب می کند و فقط نسبت به افراد، حتی به فرزندان خود بی توجه است.

برای نظرسنجی در فصل 2 برگشته است.

این بهبود یافته است. من واقعاً نیاز داشتم که با توجه به فصل 2 نمره بهتری بدهم، واقعاً همه چیز را به شیوه ای دلپذیر ترتیب داد. فصل اولیه را نیز بهبود بخشید.

پیچ های هیجان انگیز زیادی در جاده وجود داشت. قسمت های آخر عالی بود آنها فوق العاده بودند. به تصویر کشیدن بدبختی مارکوس و اینکه او چگونه چیزها را می دید و بعداً اینکه چگونه جینی همه آن اتفاقات را به عنوان فردی که ناامید نیست و چیزهای واقعاً متفاوتی هستند دید. صرفاً تمایز تنوع بی تکلف در قسمت‌ها که آبی تیره‌تر را نشان می‌دهد و در قسمت‌های Marcus POV مشروط‌تر است. من واقعاً فهمیدم که سازندگان و روزنامه‌نگاران در این فصل کار بسیار خوبی برای به تصویر کشیدن بهزیستی روان‌شناختی کردند، براوو!

وقتی جو و جورجیا درباره اینکه او همه چیز را می‌داند صحبت می‌کنند، به زیبایی ترکیب شده بود. بدیهی است که او می‌دانست که جو کیست و علاوه بر این بدیهی است که او این را تشخیص نمی‌دهد و عمداً به او آسیب رسانده است، دقیقاً همینطور است. پلیس به طور غیرمنتظره ای وارد جورجیا شده و به خاطر قتل تام فولر، جورجیا را دستگیر می کند. وقتی آستین جوان جورجیا گفت: "اما به کسی نگفتم" به سادگی غمگین شد و باعث شد واقعاً فصل 3 را ترک کنم. اتفاق مهمی در آنجا رخ داد.

در کل، فکر می‌کردم این فصل بود کامل. من هیچ آرزویی ندارم، فقط ستاره ها.

به من اجازه دهید فقط آن را حرکت دهم - بچه در مورد تیلور سریع به طور استثنایی گم شده و غیر ضروری بود. در لحظه ای که آن را شنیدم، سرم را تکان دادم - تیلور کوئیک مجاز است هر کاری را که می خواهد با زندگی خود انجام دهد و آهنگ های متعددی در مورد تجربیات روابط خود بسازد.

اکنون به حسابرسی واقعی می رسیم. از زمانی که این نمایش را دوست داشتم، به آن نمره 8 از 10 دادم، سرگرم کننده بود، احساسی بود، مسائل جذابی داشت که با آنها برخورد می کرد مانند آسیب به خود، سوء استفاده، باج گیری، استقامت، مسابقه، جوانی از آنجا، آسمان حد است. . داستان فوق‌العاده‌ای دارد که ارتباط بین یک مادر جوان استثنایی و دختر کوچک نوجوانش را در یک دست نشان می‌دهد، و نبردی که آن دو با وجود همه چیز در دست دیگر داشتند.

پس چرا نه نمره ایده آل؟ جینی مطمئناً برای من یک شخص دوست داشتنی نیست. {به نظر می رسد که او مشکوک است که از مادرش باتجربه تر است، اما با هر تصوری نادرست است. نحوه رفتار او با مادرش بسیار آزاردهنده است، همانطور که من می بینم، او با هر انتخابی که انجام می دهد بدون اینکه مسئولیت زیادی به عهده بگیرد، مادرش را مقصر می داند. (من متوجه می شوم که مادرش کاملاً ناقص است، با این حال نیمی از چیزهایی را که او به خاطر آنها از مادرش سرزنش می کند بهانه نمی کند). ارتباط بین مارکوس و جینی بسیار عجیب است. دختر 15 ساله‌ای که به ندرت خاطره‌انگیزترین بوسه‌ی غیرمنتظره‌اش را می‌بیند، پس از اینکه نوجوان با استفاده از پنجره وارد اتاق او شد، با نوجوانی در همان نزدیکی رابطه جنسی برقرار کرد. یعنی چی؟ مارکوس به خصوص در وهله اول بسیار پرمخاطب بود. این بچه بداخلاق و وحشتناک بودن که در واقع یک ماده زیبا نبود، اما از آنجایی که او گذشته سختی داشت، بسیار طبیعی است (مخصوصاً در مورد جنرال شهوانی در کتاب ها و فیلم ها که به احتمال زیاد منظور من را متوجه می شوید.

br/> صحنه ظلم و ستم المپیک در میان جینی و ردیاب آنطور که من می‌خواهم فکر کنم بسیار قوی بود. به عنوان کسی که یک خانم، یهودی و همجنس‌باز است که مسائل خانوادگی آن را داشته است، می‌دانم که بحث در مورد اینکه چه کسی تاسف‌آورتر است، قطعاً کاری نیست. ما می‌خواهیم درک کنیم و بپذیریم که با مسائل خود متفاوت هستیم و تلاش برای سنجش اینکه چه کسی تاسف‌آورتر بوده کمکی به واقعیت‌سازی ما نمی‌کند (منظورم اساساً دنیای سخت‌گیرانه نیست، هر چند عناصر محیطی ما) نقطه برتری برای ماست.

پایان بسیار جذاب بود و من نمی توانم منتظر بمانم تا ببینم در فصل 2 چه اتفاقی می افتد!

این نمایش فریاد پریشانی می زند. خط داستان کاملاً با شخصیت هایی که نشان می دهند و در کل مدرسه متفاوت است. من درک می‌کنم که چگونه تعدادی از نمایش‌ها دوست دارند آنچه را که «بچه‌های دبیرستانی انجام می‌دهند» به تصویر بکشند، اما به طور همزمان نسبت به آن غفلت می‌کنند. همانطور که می‌دانم جینی چیزهای خصوصی دارد، مانند تعصب، آسیب به خود و غیره... با این حال، کسری از اوقات آنجا صرفاً همراهان زباله و همراهان ضایع‌کننده خود را نشان می‌دهد. در نقطه ای که باید به او نشان دهند که در حال تفکر در خود و همراهانش است. اهمیت این نمایش به نظر می رسد که قرار است درباره مادرش باشد و در مورد بارداری او و فکر کردن به جینی و چگونگی تحمل دوران دبیرستان او باشد. با این حال، پیام این است که "در دبیرستان شناخته شده بودن چگونه است"، عمق کافی برای آن وجود ندارد. به‌علاوه فکر نمی‌کردم که مارکوس را دوست داشته باشم، زیرا تنها چیزی که می‌دیدم، خانم‌های جوانی بودند که او را مسموم خطاب می‌کردند. در هر صورت، من واقعاً فکر می‌کنم که تحت نظر او یک فرد شایسته در سطح اساسی است. همچنین، او خود را از مسیر خارج می کند. شاید جینی و او بعداً در دبیرستان شایان ستایش باشند، همانطور که آن دو هرگز نمی توانند کار کنند. همچنین، همانطور که می بینم مارکوس شایستگی بهتری داشت. در حال حاضر فکر نمی‌کنم جینی فرد مناسبی برای او باشد، فکر می‌کنم آنها باید به طور مستقل رشد کنند. فکر می‌کنم مارکوس می‌تواند یک پیشرفت واقعی در فرد داشته باشد، اما فکر می‌کنم برای جینی شاید این شخصیت او باشد. در هر صورت این فقط دیدگاه من است، نمایش وحشتناکی نیست و عادت‌آفرین است، اما پیام‌های گیاهی زیادی وجود دارد که آنچه را در خط داستانی و شخصیت‌هایی که ناآگاه هستند نشان نمی‌دهند و لاوکی من را انتخاب می‌کند.

واقعا نمایش شایسته ای است من دوست دارم که چگونه آن را به تصویر می کشد که چگونه یک فرد جوان است. TW!! در مورد چیزی که به خود صدمه می زند بحث می کند، هر چند که ممکن است بسیار بد باشد، اکثر جوانان این کار را می کنند، من قبلاً به خود آسیب می زدم و خوب است که می بینم واقعاً از همه نظر تنها کسی نیستم که این کار را انجام داده ام. dr*g و alc0h0l نیز عالی به تصویر کشیده شده‌اند، جوانان مهمانی می‌کنند، ما دور می‌شویم، می‌نوشیم و مقداری از dr*gs استفاده می‌کنیم. من واقعاً خط داستانی بین جینی و مارکوس و جینی و ردیاب را دوست داشتم. برای یک خانم جوان معمول است که در مورد تمایل خود به یک بچه گیج شود، منظورم این است که آیا واقعاً قابل تصور است که دو نفر را به طور همزمان گرامی بدارند؟ یا باز هم همانطور که جینی خودش گفت؟ شما یک نفر را بیشتر از دیگری دوست دارید؟ به همین ترتیب، منظورم این است که یک دبیرستان باشید، علاوه بر این که شما در حال گذراندن چیزهای سختی مانند طلاق یا سایر مسائل خانوادگی هستید، اما علاوه بر این، متوجه می شوید که هویت و تمایلات جنسی شما چیست. منظورم این است که بیا جوان بودن سخت است، ما آن را با خط داستانی جورجیا/مری دیدیم. او سرگردان بود و مجبور بود به تنهایی در این دنیای وحشتناک زندگی کند. به طور کلی من واقعاً به این موضوع 10/10 امتیاز می دهم و با توجه به این که در واقع چیزهای بیشتری برای گفتن دارم، به این موضوع پایان خواهم داد، آن را با دیدی پذیرا تماشا خواهم کرد و در خط داستانی شرکت می کنم، و توجه کمی به نظرسنجی ها دارم. بگو مطمئنم که کاملاً آن را دوست خواهی داشت. (علاوه بر این من تیلور را خیلی سریع دوست دارم، اما تحقیر آنتونینا مضحک است)

جینی و جورجیا یک مادر منفرد و دو فرزندش جینی و آستین را دنبال می کنند که در شهر دیگری ظاهر می شوند. بسیار خوب، به نظر می رسد که خسته کننده است، اما اینطور نیست. جورجیا مامان آسیاب شما نیست. او جینی را در سن 15 سالگی داشت. افراد او شیاطین مواد مخدر بودند و ناپدری اش به او حمله کرد. او بسیار جوان بود که اگر خانم ها از صفات عادی خود علیه آنها استفاده نکنند، مردها از شما استفاده می کنند و شما را دور می اندازند. همانطور که نمایش ادامه دارد، شما به طور فزاینده ای از زندگی او و کارهایی که او انجام داده است تا به جایی که امروز است، می یابید.

دختر او یک دختر 15 ساله به شدت بداخلاق است که با وجود این او مادر باحالی دارد که تمام تلاشش را می کند، و من واقعاً منظورم دنیاست، تا مطمئن شود که سعادتمند است و همه چیزهایی را که واقعاً می خواهد دارد، به خاطر همه چیز او را مقصر می داند، نسبت به او نامهربان است و علی رغم حسن نیتش به خوبی پیش می رود. در حال حاضر برخی موافقند که این یک روش جوان معمولی برای رفتار است، اما یک قطعه کلی است. او علاوه بر این، این همراهان فوق‌العاده تحریک‌کننده را می‌سازد که صادقانه او را بیشتر دوست دارند، زیرا او یک بانوی جوان از نژاد متفاوت است تا واقعاً برای او. آنها فوق العاده متکبر و حداکثر هستند، بهترین دوست اصلی او بیش فعال است و شخصیتی دارد که من فکر می کردم فقط در قالب کلیشه ای وجود دارد.

با وجود این، نمایش فوق العاده است که شما را وادار می کند به دنبال این باشید که چه کسی واقعاً بدکار است. علاوه بر این، به طور همزمان دختر را عصبانی کنید.

برای کسانی از شما که نمی‌دانید، «Cuna de lobos» تعبیر دقیق اقامتگاه گرگ، یکی از معروف‌ترین درام‌های لاتین تا به امروز است و در دهه 80 ساخته شده است. این به دنبال وجود یک خانم قاتل با سن متوسط است، من دیگر از این فرصتی که هر اسپانیایی صحبت می‌کند نیاز به تماشای آن داشته باشد، نمی‌دهم، اما در صورتی که شخص دیگری به آن فکر کرده باشد، باید آن را مطرح کنم. .

1. چیزی که من در مورد «جینی و جورجیا» بیشتر ترجیح می‌دهم این است که درست زمانی که فرض می‌کنید شخصیت‌ها را می‌شناسید، تا حدودی در دایره‌ای قرار می‌گیرید که آنها واقعاً چه کسانی هستند. نمایش واقعاً به سختی کار می کند تا شما را با فعالیت های شخصیت شگفت زده کند و در عین حال به ماهیت واقعی هر فرد پایبند باشد (اگر این کار منطقی باشد).

2. به ندرت نیمی از نمایش را مشاهده می کنید که فکر می کنید متوجه می شوید که داستان باید چه باشد، فقط برای اینکه بفهمید می توانید نکته را از دست بدهید. این نمایش نشان می دهد که چگونه می توان آن imo را به آرامی انجام داد. همه چیز از ابتدا مرتب بود.

3. علاوه بر این، من فکر می کنم پیش بینی برای گرجستان عالی است. این خانم بسیار مغناطیسی است که همه او را گرامی می دارند. در واقع، حتی طرفداران و آنها می دانند که او یک کشته شده است، خیلی سخت است که او را دوست نداشته باشی... او اساساً اسکارلت اوهارا است.. برو چهره. فصل بعد

من از همان ابتدا این را به عنوان لمسی از هیاهوی بنیاد تماشا کردم. از زمانی که این را گفتم، در حال حاضر آن را دو بار تماشا کرده ام. من فکر می‌کنم طرح داستان عمیق است و می‌تواند تا این حد فراتر رود، من واقعاً منتظر سریال دیگری هستم. من فکر می کنم رابطه ای که می بینیم بین جینی و مارکوس جوانه می زند بسیار واقعی است. من برای این دو شخصیت و اینکه چگونه آنها هر لنگر دیگری هستند به شدت نگران شدم. از آنجایی که جینی ظاهر شد مارکوس نمی تواند چیز دیگری را در نظر بگیرد، چشم او فقط به او است. اضطراب او بسیار صمیمانه است. دوست‌داشتنی‌ترین صحنه من در یک لانگ شات در قسمت 6 است که جینی از جورجیا با او تماس می‌گیرد که باید با خواهر و برادر و پسر عمویش معامله کند، آنوقت متوجه می‌شوید که چقدر عمیقاً روی او تمرکز می‌کند. در آن نقطه. علاوه بر این، احساس می‌کنم با فرض اینکه ماکسین از این جهش بیشتر می‌دانست، با درک اینکه خواهر یا برادرش با عزیزترین همراهش چقدر خوشبخت است، خیلی خوب می‌شد. من احساس می‌کنم اگر فصل دوم بیاید، مارکوس است که آنها را به خانه باز می‌گرداند. بعد از همه چیزهایی که تلفن او در قسمت نهم پیدا شد، جینی و آستین آنجا را ترک کردند، او همچنان با دوچرخه خود ادامه می دهد. وقتی می بیند که از دست رفته است، دقیقاً می داند که چه کسی سوار شدن را می داند. پس از انبوهی از هجوم. من کلا شیفته سریال هستم لطفا یکم بزارید????

من واقعاً دوست دارم که چگونه این نمایش باعث ایجاد فشار می شود. هر بار که فکر می‌کنید شخصیت‌ها بالاخره زندگی‌شان را فهمیده‌اند، بمب نمایشی زیر ناگهان برخورد می‌کند، اما هرگز احساس نمی‌شود که اوج یا ناجور باشد. با درک این که این نوع خلقت های نتفلیکس درهم و برهم هستند، کمی نگران بودم که شخصیت ها به سادگی تعمیم های معمول شما باشند، اما اینطور نبود. آنها با ظرافت ترکیب شده بودند و عملاً هر یک از آنها الهامات معقولی داشتند - تقریباً.

اگر چیزی در مورد این نمایش وجود داشت که من دوست نداشتم، آن جینی بود. می‌دانم که شخصیت‌های شما باید ایراداتی داشته باشند، اما نکته‌ای که در مورد آن وجود دارد، معمولاً این است که ببینیم شخص از آن رشد می‌کند و جینی هرگز این کار را نمی‌کند. او فقط جفت می شود و وقتی که افراد به او بیداری بی ادبانه شایسته ای می دهند، رفتار می کند که انگار قربانی است. نمی‌توانم بگویم سازندگان نمایش معتقد بودند که ما باید نسبت به او احساسی داشته باشیم و فعالیت‌های او را به این دلیل که من مطمئنم این کار را نمی‌کردم، ممکن می‌سازد. من آنها را نسبتاً حقی می‌دانستم.

ظاهراً فصل بعدی گزارش شده است که به این معنی است که توسعه شخصیت می‌تواند در نقطه‌ای مشخص اتفاق بیفتد، بنابراین نمی‌توانم تعداد زیادی تمرکز کمتر را برای نمایش در نظر بگیرم. آی تی.

مهمتر از همه، آیا شوخی تیلور کوئیک عالی بود؟ واضح است که نه، با این حال، افراد باید آنچه را که شخصیت‌ها می‌گویند بدانند به این معنا نیست که آن چیزی است که کفاشیان فکر می‌کنند یا باید بگویند. هیچ کس نظرات متعصبانه معلمان انگلیسی را زیر سوال نمی برد، هیچ کس اخلاق مشکل ساز جورجیا را زیر سوال نمی برد، هیچ کس از این که ابی چگونه است یا اساساً هیچ فردی ناراحت نیست، زیرا افراد درک می کنند که آنها شخصیت های نمایشی هستند که حتی واقعی نیستند و گهگاه چنین می کنند. چیزهای مزخرف بگو نکته همین است. افراد چیزهای وحشتناکی می گویند و مرتکب خطا می شوند. برای رها کردن نمایش برای اظهار نظر زن‌ستیزانه‌ای که یک نفر انجام می‌دهد، در آن مرحله، اگر مشکل زیادی نیست، با خیال راحت تمام نمایش‌های دیگر را که در آن شخص چیزی می‌گوید یا انجام می‌دهد، رها کنید.

به هر حال، این نمایش ها بسیاری از مسائلی را که جوانان این روزها می توانند داشته باشند و به صورت عملی حل می کند. هر شخصیت ناقص است، که معقول است - هیچ کس عالی نیست. من اغلب از بیشتر فعالیت های شخصیت ها بیزار بودم، اما در آن مرحله یک بار دیگر آنها را قانع کننده کرد. من منتظر فصل بعدی هستم!